گذری در کوی نیکنامان: نیکوکاران معلمان 2
ناگفتههایی از زندگی فرهیختگان خاطرات بعضی از بزرگان علم و فرهنگ
دیوانۀ معلمی بود. هرجا میرفت با همان دستهای خالی از صفر شروع میکرد. همینقدر کافی بود که دو اتاق داشته باشد تا یکی را کلاس درس کند و دیگری را مأمن خانوادهاش … یکسره “معلم” بود. دور از انتطار نبود که کودکانش او را “آقا معلم” صدا میکردند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.